چیزهایی که نگفتم

روزگاری مردم دنیادلشان درد نداشت/هرکسی غصه اینکه چه میکرد نداشت/چشمه سادگی ازلطف زمین میجوشید/خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

چیزهایی که نگفتم

روزگاری مردم دنیادلشان درد نداشت/هرکسی غصه اینکه چه میکرد نداشت/چشمه سادگی ازلطف زمین میجوشید/خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

ایستادن ، بیرون از پناهگاه تو

ایستادن ، بیرون از پناهگاه تو

 

بیرون پناهگاهت می مانم و درون را نگاه می کنم ،

 

در حالی که در اطرافم ، از ، هر سو ، بمب می ریزند ،

 

تو در داخل پناهگاهت چقدر سرحال و در امان و خوشحال به نظر می آیی ،

 

آیا گفته بودم که من به ین چیزها توجه می کنم؟

 

 آیا گفته بودم که چه شگفت آور هستی؟

 

و چقدر ناراحتم که از هم جدا شده ایم.

 

عزیزم ، من بیرون پناهگاه تو ایستاده ام ،

 

اما امیدوارم که در قلب تو باشم .

نظرات 4 + ارسال نظر
شیما و خاله مریم چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 14:32 http://http//www.mrsh.blogfa.com

اوللللللللللللللللللل
سلام ما اولین کسانی بودیم که بهت نظر دادیم
اگه خواستی به ما هم یه سری بزن
یا علی

۩۞۩.*•.سید محمد.•*.۩۞۩ چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 15:15 http://www.bochi.clik.ir/

سلام تارا جان
خوبی؟
ممنون که به کلبه خرابه من اومدی
مطالب قشنگی گذاشتی
اگه کمکی از دستم بر میاد بگو در خدمتم. خوشحال میشم بتونم کمکی بکنم
فعلاْ
بدرود

مصطفی چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 15:18 http://bani.blogfa.com

سلا

از اینکه به من سر زدی ممنون

خوب مینویسی تبریک میگم

در رابطه سوالت نه هیچ مشکلی نداره

هیچ کس در پناه گاهی که بیرونش بمب می ریزند خوشحال

نیست چه میدانی شاید او از ترس به جایش خشک شده است

شاید نمیتواند برون بیاید ولی اگر به او پناه ببری هیچ وقت تنها
نیستی

تا بعد


ندا چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 19:39

هنوز هم وقتی قلب شیشه ای احساسم را با سنگ نا مهربانیها می شکنند
شمع آرزو هایم را با جرقه اشک روشن می کنم و در اقیانوس ژرف خیال
سوار بر زورق اندیشه تا فراسوی دشت آرزوها سفر می کنم
راستی چه خوب بود اگر من هم بالهائی به سپیدی نور و به لطافت پر پروانه داشتم
در این صورت تا آبی آسمان عشق تا سرزمین کبوتران عاشق آنجا که کینه و ریا جواز ورود ندارد...
چرخ می زدم آنجا که پلاک خانه دلها عشق است و دیگر هیچ
ــــــــــــــــــــ
خوبی خانومی؟
عزیزم به وب دوستای من سر بزن .
میتونن همراهانی همیشگی و موندنی برات باشن
ممنون که به وب گروهی ما هم سر زدی . اونجا کسی رسمی نمینویسه و یه بلاگ برای هر از گاهی شوخی و فرار از دغدغه های روزانه.
راستی بیو گرافیتو ننوشتی تا بیشتر بشناسیمت
فقط یک اسم ؟ فکر نمیکنی خیلی کمه؟
و ....
خانه دلت آباد با عشق. همین
میبوسمت . فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد