چیزهایی که نگفتم

روزگاری مردم دنیادلشان درد نداشت/هرکسی غصه اینکه چه میکرد نداشت/چشمه سادگی ازلطف زمین میجوشید/خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

چیزهایی که نگفتم

روزگاری مردم دنیادلشان درد نداشت/هرکسی غصه اینکه چه میکرد نداشت/چشمه سادگی ازلطف زمین میجوشید/خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

پروانه ها

حق با تو بود


می بایست می خوابیدم


اما چیزی خوابم را آشفته کرده است


در دو طاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده ام


با آن گیس های سیاه و روز پریشانشان


کاش تنها نبودم


فکر می کنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی اید ؟


کاش تنها نبودی


آن وقت که می تواستیم به این موضوع و موضوعات دیگر اینقدر بلند بلند


 بخندیم تا همسایه هامان از خواب بیدار شوند


 می دانی ؟


 انگار چرخ فلک سوارم


انگار قایقی مرا می برد


انگار روی شیب برف ها با اسکی می روم و


مرا ببخش


ولی آخر چگونه می شود عشق را نوشت ؟


می شنوی ؟


انگار صدای شیون می اید


گوش کن


 می دانم که هیچ کس نمی تواند عشق را بنویسد


اما به جای آن


می توانم قصه های خوبی تعریف کنم


 گوش کن


 یکی بود یکی نبود


زنی بود که به جای آبیاری گلهای بنفشه


به جای خواندن آواز ماه خواهر من است


 به جای علوفه دادن به مادیان ها آبستن


به جای پختن کلوچه شیرین


ساده و اخمو


در سایه بوته های نیشکر نشسته بود و کتاب می خواند


صدای شیون در اوج است


 می شنوی


برای بیان عشق


به نظر شما


کدام را باید خواند ؟


 تاریخ یا جغرافی ؟


 می دانی ؟


من دلم برای تاریخ می سوزد


برای نسل ببرهایش که منقرض گشته اند


 برای خمره های عسلش که در رف ها شکسته اند


گوش کن


 به جای عشق و جستجوی جوهر نیلی می شود چیزهای دیگیر نوشت


حق با تو بود


 می بایست می خوابیدم


 اما مادربزرگ ها گفته اند


 چشم ها نگهبان دل هایند


 می دانی ؟


 از افسانه های قدیم چیزهایی در ذهنم سایه وار در گذر است


 کودک


 خرگوش


 پروانه


 و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که


 بی نهایت


 بار


در نامه ها و شعر ها


در شعله ها سوختند


تا سند سوختن نویسنده شان باشند


 پروانه ها


 آخ


تصور کن


آن ها در اندیشه چیزی مبهم


که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را


 در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند


یادم می اید


روزگاری ساده لوحانه


صحرا به صحرا


و بهار به بهار


 دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم


عشق را چگونه می شود نوشت


در گذر این لحظات پرشتاب شبانه


 که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت


دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است


وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند


من تو را


 او را


 کسی را دوست می دارم

 

«زنده یاد حسین پناهی»

نظرات 26 + ارسال نظر
محمد دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:54 http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام دوست من
دعوتتون می کن به کلبه من هم سر بزنید
خوشحال میشم
منتظرم

حرف های ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است!
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چه قدر زود
دیر می شود

سورنا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:27 http://pagah.blogfa.com

سلام!
خوبی؟
خوشم آمد...
من نیز استاد حسین پناهی را دوست دارم...
نه دوست نه برایش ایمان دارم....

کلو دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 http://www.kalloo.blogsky.com

سلام
مرسی / انتخاب خوبی از حسین پناهی بود.

امیر پرشیا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 13:05 http://amir-persia.blogsky.com

سلام تارا خانم
از اینکه به من سر میزنی ممنونم.
راستی میدونستی که خیلی قشنگ مینویسی .
من هر وقت میام اینجا(وبلاگت) واقعا لذت میبرم .
هر چند پشت بعضی از این مطالبت کلی حرف نگفته هس ولی جدا به قول نویسنده ها قلم قشنگی داری.
شاد باشی و جیبات همیشه پر پول باشه

کامیاب تنها دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:13 http://kamyabtanha2.mihanblog.com/

[گل]به نام آنکه عهدش وفاست در دنیایی که محبت کیمیاست[گل]

سلام دلم گرفته از این روزگار تنهایی در پناه حق باشید بای

کنار ساعت شماطه دار تنهایی
دلم گرفته از این روزگار تنهایی
دلم گرفته از این روزهای بی تقویم
دوشنبه...جمعه...شنبه...کنارتنهایی
سه شنبه عصرمن واشکهای دلتنگی
دو کوچه مانده به باران قرار تنهایی
دوپیچ آن طرف ازساعت نیامدنت
دو گام دورتر از انتظار تنهایی
سه شنبه عصرتوناگاه می رسی ازراه
دچار یک تب عاشق دچارتنهایی
ومی نشینی مثل دل شکسته من
به روی صندلی چرخدار تنهایی....

روانشناس موفق دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:50 http://shahzadeh1.blogfa.com

با عرض سلام و تشکر از شعر های زیبایی که می گذاری
چشم به راه آمدنت می مانم

سیما دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 15:24 http://hotgroup.blogfa.com

salam tara jon dar pasokhe soalet bayad begam faghat vase emtahanast ke miram vali khordad bazam miam ama age ye zaman delet vasam tangid ba id ronin 3230 peygham bezar

پسران ساری سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 00:31 http://www.sari-boys.blogfa.com

دوست ندارم مثل همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی نباشه، چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا میکنه و زیبا میشه. تنها از خدا میخوام قدرتِ درکِ حضورش رو توی لحظه های زندگی به همه ی مخلوقاتش عطا کنه، که اون وقته که هیچ مشکلی توان شکستن ما رو نداره.

پسرک غمگین سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:41 http://stonehearts.blogsky.com

سلام

دستت درد نکنه دیگهههه

دیگه آپ می کنی به داداشی خبر نمی دی؟؟


قشنگ بود آبببجییی گلم...

ولی راستشو می گم چون خیلی خوابم میاد نتونستم همشو بخونم...

بر می گردم می خونم..

قول می دم..


همیشه شاد باشی تارا خانم بهتر از گل..
بای

رضا سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:04

سلام تارای عزیز
خیلی طبع واحساس روان ولطیف وشاید قلب مهربانی داری .

zohreh سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:24 http://asemanehha.blogfa.com

سلام گلم ممنونم بهم سر زدی وبتون خیلی قشنگ وبا معلوماته امیدوارم که همیشه پیروز باشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:23

سلام خوب بود
حرفهای نگفته را باید گفت تا بغض نشوند
ممنون از اینکه سر زدی باز هم از این کارها بکن

امیر پرشیا سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:52 http://amir-persia.blogsky.com

سلام تارا خانم
یه مدت هست که از شما خبری نیست ، امیدوارم هر جا هستین و مشغول هر کاری که هستین موفق باشید.
راستی چه خوب کردی از حسین پناهی یاد کردی راستش من از شخصیتش خیلی خوشم میومد نفهمیدم چی شد آخر فوت کرد.
ایشالا خدا رحمتش کنه
روز خوش

سورنا سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 http://pagah.blogfa.com

ممنون........

فرشاد سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 13:25 http://jadoyehkial.blogfa.com

سلام
متن زیبایتان را خواندم
::::::::::::::::::::::::::::::
اگرروزی کسی ازمن بپرسد
که دیگرقصدت ازاین زندگی چیست؟
بدوگویم که چون می ترسم از مرگ
مراراهی به غیر از زیستن نیست!!!

من آن دم چشم بردنیاگشودم
یه بارزندگی بردوش من بود
چو بی دلخواه خویشم آفریدند
مراکی چاره ای جز زیستن بود!!!

من اینجا فقط میهمانی ناشناسم
که با نا آشنایانم سخن نیست
بهرکس روی کردم دیدم که ای وای
مرا ازاو بر، اورازمن نیست

برونم کی خبر داد از درونم
که آن خاموش واین آتشفشان بود
نقابی داشتم برچهره ، آرام
که در پشتش چه طوفانی نهان بود

همه گویند عیب از دیده توست
جهان را بد چه می بینی که زیباست
ندانم راست است این گفته یا نه
ولی نیک دانم که عیب از هستی ماست

چه سوداز تابش این ماه وخورشید
که چشمان مرا تابندگی نیست
جهان را گرنشاط زندگی هست
مرا دیگر نشاطی جز زیستن نیست
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
موفق وپیروز باشید
منتظر قدمهای گرمتان هستم

علی فراهیان سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:44 http://www.alifaraheyan.blogsky.com

سلام تاراجون
وبلاگتون خیلی عالی بود
خصوصا (دستمال کاغذی )
موفق باشی دوست عزیز
خدانگهدار

حامدezmai سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 19:30 http://ezmai.blogfa.com

سلام عزیزم .قسمت بعدی عشق گمشده (سرنوشت تلخ من) در ادامه ی پست قبلی آمد . لطفا نظر یادتون نره . منتظرم [گل][گل][گل]

حمیده چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:29 http://skamalkhani.blogfa.com

سلام عزیزم
شعر خیلی قشنگی بود.احساس آدم رو نوازش می کرد.
ادامه بده .
سرهم بزن.

نیمه شب چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 16:29 http://onlynox.com

من نمی دانم چه کسی را دوست دارم

مهرداد چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 19:48 http://pamiryan.blogfa.com

من تو را


او را


کسی را دوست می دارم
او هم ترا دوست دارد
سلام ودروود به خانم تارا
وبت سرشار از ذوق و روح آراد است و شعرت هم مملو از شور
به امید پیروزی هایت در عشق


کارمند کوچولو چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 19:56 http://edarehyema.blogsky.com

سلام.. چه جملات قشنگی... راجع به شانس که گفته بودی باید بگم هیچوقت به شانس اعتقاد نداشته باش.. فقط به قدرت خدا اعتماد داشته باش... ما هم خیلی سختی کشیدیم.. خدا خیلی بهمون کمک کرد.. باز هم به من سر بزن... بای

مه دی پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 http://www.katatonics.blogfa.com


سلام " تارا " ی عزیز و مهربان...
ممنونم از شعر زیبایی که برام نوشتی. منم از آشنایی با شما خرسندم.
چقدر با خواندن اشعار " حسین پناهی " غمگین می شوم. دلیلش را نمی دانم. شاید به خاطر دردش، و یا تنهاییش...
بگذریم...
خوشحال می شم که تبادل لینک کنیم.
با من بمان که با تو ماندنیم...

مرتضی سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 20:25

اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم



اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست



از خوبی تو بود
که من
بد شدم!

شعر قیصر امین پور
تقدیم به خواهر گلم

مدمد شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 http://madmad.blogsky.com


دم به کله می کوبد
و شقیقه اش دو شقه می شود
بی آنکه بداند حلقه آتش را خواب دیده است
عقرب عاشق
اومدم که مثل همیشه سری زده باشم برم ولی وبت از بس مطالب خاطره انگیز داشت نذاشت
خوش باشی دوباره هم به من سر بزن
منتظرم

دیگر هیچ شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:47 http://khodkoshidarmeh.blogsky.com/

سلام مطالب زیبایی داری
میتونم شما رو تو لینک دوستانم بذارم؟
شما هم اگر این کار رو بکنید باعث افتخاره

فرهاد سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 17:26 http://miracle.blogsky.com

سلام....خداحافظ....چیز تازه اگر یافتید بر این دو اضافه کنید تا بل باز شود این در گمشده بر دیوار....(عشق ...حسین پناهی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد