چیزهایی که نگفتم

روزگاری مردم دنیادلشان درد نداشت/هرکسی غصه اینکه چه میکرد نداشت/چشمه سادگی ازلطف زمین میجوشید/خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

چیزهایی که نگفتم

روزگاری مردم دنیادلشان درد نداشت/هرکسی غصه اینکه چه میکرد نداشت/چشمه سادگی ازلطف زمین میجوشید/خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

تارا

شعر من

 

تو رو به عاشقی قسم ،  تو رو خدا پیشم بمون


واسه دل خودت شده ، من رو تو قصه ها بخون

 


اگه صدام در نمیاد ، اگه هنوزم ساکتم


حرف زدن از یادم که رفت ، زخم خورده ی  رفاقتم

 


رفتن و از یاد رفتن و خوب بلدم مثل نفس


یک دفعه عشقم مرد و شد اسمش دیگه برام هوس

 


انگار تموم آدما ، این بازی رو از بر شدند


دیوانه همصحبتم ، اما خلایق کر شدند

نظرات 52 + ارسال نظر
احمدی دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:38 http://www.raheeshghe.blogfa.com/

باور نمی کنم ، هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد .

یک کاری خواهد شد .
زیستن مشکل شده است
و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیر میگذرند که احساس می کنم خفه می شوم .
هیچ نمی دانم چرا؟
اما می دانم کس دیگری به درون من پا گذاشته است
و اوست که مرا چنان بی طاقت کرده است که احساس می کنم
نمی توانم در خودم بگنجم .
در خود بیارامم .
ازِ ‹ بودن › خویش بزرگتر شده ام
و این جامه بر من تنگی می کند.
این کفش تنگ و بیتابی فرار ! عشق آن سفر بزرگ!..
اوه ! چه میکشم.
چه خیال انگیز و جانبخش است ‹ اینجا نبودن ›!

این رو بزار نمایش بده تارا جون جزو نظرها
یا علی مدد دست علی به همرات

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 13:54 http://madmad.blogsky.com

تارا همیشه عاشقه اما نمی خواد رو کنه
میخواد که تا هر جا شده خودش رو جستجو کنه
باشه همونی که می خواد راز نهفته اش رو بشه
صداش اگه در نمی آد حرف نگفته اش رو بگه

ای ابیات هم تقدیم به شعرت
ممنون که سر زدی باز هم منتظر نظراتت هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد